صائب تبریزی:کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد ببوس دیده او را که بر تو حق دارد
❈۱❈
کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد
ببوس دیده او را که بر تو حق دارد
ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک
ستاره می برد و آفتاب می آرد
❈۲❈
به دست غم نشود مبتلا گریبانش
کسی که دامن شب را ز دست نگذارد
به جای خون ز رگ و ریشه اش برآرد دود
به دست درد، دلی را که عشق بفشارد
❈۳❈
کسی است صاحب خرمن درین تماشاگاه
که غیر اشک دگر دانه ای نمی کارد
بزرگ اوست که بر خاک همچو سایه ابر
چنان رود که دل مور را نیازارد
❈۴❈
میان اهل سخن گفتگوی اوست تمام
که هیچ طایفه را بی نصیب نگذارد
تو برخلاف بدان تخم نیکنامی کار
که هرکس آن درود از جهان که می کارد
❈۵❈
چو دور عقده گشایی به من رسد صائب
به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد
کامنت ها