صائب تبریزی:طراوتی که ز رخسار یار می بارد کجا ز ابر به چندین بهار می بارد؟
❈۱❈
طراوتی که ز رخسار یار می بارد
کجا ز ابر به چندین بهار می بارد؟
مرا ز روی فروزان شمع روشن شد
که نور از رخ شب زنده دار می بارد
❈۲❈
اگر نه دل سیهی راست سوختن لازم
چرا به سوخته دایم شرار می بارد؟
توان به خون دل از سوز عشق برخوردن
که داغ بر جگر لاله زار می بارد
❈۳❈
چگونه شیشه دل ایمن از شکست شود؟
که سنگ حادثه زین نه حصار می بارد
به خلق فیض رسان باش در زمان حیات
که پیشتر ز خزان نخل بار می بارد
❈۴❈
چو نخل هستی من بی برست، حیرانم
که سنگ بر من مجنون چه کار می بارد؟
کراست زهره که اندیشه نگاه کند؟
چنین که شرم ز رخسار یار می بارد
❈۵❈
فشاند گرد یتیمی گهر ز دامن خویش
همان بر آینه من غبار می بارد
ازان همیشه بود روی شمع نورانی
که اشک در دل شبهای تار می بارد
❈۶❈
چرا به اختر طالع ننازد اسکندر؟
که نور از آینه اش بر مزار می بارد
فریب راستی از کجروان مخور زنهار
که زهر بیشتر از تیر مار می بارد
❈۷❈
ز جرم بی عدد خویش غم مخور صائب
که ابر رحمت حق بی شمار می بارد
کامنت ها