صائب تبریزی:تمام رس نبود باده ای که کف دارد که عیب دار بود گوهری که تف دارد
❈۱❈
تمام رس نبود باده ای که کف دارد
که عیب دار بود گوهری که تف دارد
بغیر آدم خاکی که گوهری است یتیم
کدام در گرانمایه نه صدف دارد؟
❈۲❈
ز چشم زخم حصاری است ناتمامیها
که ماه نو، خط آزادی از کلف دارد
برای قطره دهن پیش ابر باز کند
دل پر آبله ای بحر از صدف دارد
❈۳❈
سبک مگیر کف پوچ صبح را زنهار
که بحرهای گهرخیز زیر کف دارد
بلاست صحبت ناجنس، وقت طوطی خوش
که گاه حرف ز تمثال خود طرف دارد
❈۴❈
غنی ز مال محال است سیر چشم شود
که بحر هم ز صدف سایل بکف دارد
شده است راه تو دور از کجی، وگرنه خدنگ
ز راستی دو قدم راه تا هدف دارد
❈۵❈
ز عشق پیروی عاقلان نمی آید
که جا همیشه جگردار پیش صف دارد
شده است سفله نواز آنچنان فلک که پدر
امید بیش به فرزند ناخلف دارد!
❈۶❈
خوش است خال به هرجا فتد، نمی دانم
که این ستاره کجا خانه شرف دارد
شکسته بال ز پیری شده است صائب، لیک
امید جاذبه ای از شه نجف دارد
کامنت ها