صائب تبریزی:فسرده دل نفس خونچکان نمی دارد زمین شوره گل و ارغوان نمی دارد
❈۱❈
فسرده دل نفس خونچکان نمی دارد
زمین شوره گل و ارغوان نمی دارد
مپرس راه خرابات را ز زاهد خشک
که تیر کج خبری از نشان نمی دارد
❈۲❈
به گرمی طلب آید به دست دامن رزق
تنور سرد نصیبی ز نان نمی دارد
جهان نوردی دیوانه اختیاری نیست
خبر ز گردش خود آسمان نمی دارد
❈۳❈
ز سایه وحشت صیاد می کند آهو
دل رمیده تعلق به جان نمی دارد
نمی شود کف دریادلان شود بی برگ
حنای پنجه مرجان خزان نمی دارد
❈۴❈
گل از نظاره او بی حجاب چیند غیر
که گلفروش غم بلبلان نمی دارد
تمام رحمت و لطفند اهل دل صائب
که میوه های بهشت استخوان نمی دارد
کامنت ها