صائب تبریزی:ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد بهار نشأه این باده را دوبالا کرد
❈۱❈
ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد
بهار نشأه این باده را دوبالا کرد
گره ز غنچه پیکان گشودن آسان است
دل گرفته ما را توان وا کرد
❈۲❈
درین ریاض به بی حاصلی علم گردد
چو سرو مصرع موزونی آن که انشا کرد
سیاه کرد به چشمش جهان روشن را
اگرچه در تن خفاش روح عیسی کرد
❈۳❈
مرا به دست تهی همچو شانه می باید
گره ز کار پریشان عالمی وا کرد
نمی رسد به زمین پایش از صدای رحیل
سبکروی که سرانجام زاد عقبی کرد
❈۴❈
ز تیغ حادثه پروا نمی کند عاشق
ز موج تر نشود هرکه دل به دریا کرد
در آفتاب جهانتاب محو شد صائب
چو شبنم آن که دل خویش را مصفا کرد
کامنت ها