صائب تبریزی:شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد فروغ لاله سر توبه را چراغان کرد
❈۱❈
شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد
فروغ لاله سر توبه را چراغان کرد
گسسته بود اگر عقد خوشدلی یک چند
بهار، منتظم از رشته های باران کرد
❈۲❈
ز غصه هر گره مشکلی که دلها داشت
شکوفه باز به دندان گوهرافشان کرد
ز ابر چتر پریزاد جلوه گر گردید
چو گل به تخت هوا تکیه چون سلیمان کرد
❈۳❈
ز لاله شد در و دیوار، جامه فانوس
فروغ گل جگر خاک را بدخشان کرد
میانه چمن و خانه هیچ فرقی نیست
که جوش گل در و دیوار را گلستان کرد
❈۴❈
چو داغ لاله، سیه خیمه های صحرا را
بهار در جگر لاله زار پنهان کرد
ز برگ سبز، چمن جلوه گاه طوطی شد
شکوفه روی زمین را چو شکرستان کرد
❈۵❈
عجب که داغ به درمان شود دگر پیدا
که جوش لاله درین نوبهار طوفان کرد
شده است رشته گلدسته جاده ها یکسر
ز بس که لاله و گل جوش در بیابان کرد
❈۶❈
به روی سیل توان همچو پل سراسر رفت
ز بس که خانه تقوی به خاک یکسان کرد
به خنده های جگرسوز، سبز تلخ بهار
نمک ز شور قیامت درین نمکدان کرد
❈۷❈
دگر که پای تواند کشید در دامن؟
که ذوق سیر چمن سرو را خرامان کرد
چنین که گل ز رکاب سوار می گذرد
پیاده سیر درین نوبهار نتوان کرد
❈۸❈
ز فیض مقدم عباس شاه ثانی بود
که نوبهار جهان روی در صفاهان کرد
چو گل ز باده گلرنگ وقت او خوش باد
که روی تازه اش آفاق را گلستان کرد
❈۹❈
به بلبلان بگذار این ترانه را صائب
که وصف گل به زبان شکسته نتوان کرد
کامنت ها