صائب تبریزی:اگر وطن به مقام رضا توانی کرد غبار حادثه را توتیا توانی کرد
❈۱❈
اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد
جهان ناخوش اگر صد کدورت آرد پیش
ز وقت خوش همه را باصفا توانی کرد
❈۲❈
ز سایه تو زمین آفتاب پوش شود
اگر تو دیده دل را جلا توانی کرد
اگر ز خویش برآیی به تازیانه وجد
سفر به عالم بی منتها توانی کرد
❈۳❈
جمال کعبه ز سنگ نشان توانی دید
اگر ز صدق ، طلب ، رهنما توانی کرد
اگر چو شبنم گل ترک رنگ و بوی کنی
درون دیده خورشید جا توانی کرد
❈۴❈
ز شاهدان زمین گر نظر فرو بندی
نظر به پردگیان سما توانی کرد
برون چو سوزن عیسی روی ز اطلس چرخ
اگر ز راست رویها عصا توانی کرد
❈۵❈
بر آستان تو نقش مراد فرش شود
بساط خود اگر از بوریا توانی کرد
غذای نور توانی به تیره روزان داد
چو شمع از تن خود گر غذا توانی کرد
❈۶❈
به کنه قطره توانی رسیدن آن روزی
که همچو موج به دریا شنا توانی کرد
ترا ز اهل نظر آن زمان حساب کنند
که جغد را به تصرف هما توانی کرد
❈۷❈
ترا به هر غم و درد امتحان ازان کردند
که دردهای جهان را دوا توانی کرد
کلید قفل اجابت زبان خاموش است
قبول نیست دعا تا دعا توانی کرد
❈۸❈
جواب آن غزل است این که گفت عارف روم
تو نازنین جهانی کجا توانی کرد؟
تو آن زمان شوی از اهل معرفت صائب
که ترک عالم چون و چرا توانی کرد
کامنت ها