صائب تبریزی:بغیر خط که ز رخسار یار برخیزد که دیده است ز آتش غبار برخیزد؟
❈۱❈
بغیر خط که ز رخسار یار برخیزد
که دیده است ز آتش غبار برخیزد؟
چنین که من شده ام پا شکسته، هیهات است
که گرد من ز ره انتظار برخیزد
❈۲❈
اگر به سبزه خوابیده بگذری چون آب
به پیش پای تو بی اختیار برخیزد
فتد ز سیلی باد خزان به خاک چو برگ
ز خاک هرچه به فصل بهار برخیزد
❈۳❈
چنین که گرد حوادث ز هم نمی گسلد
چسان ز آینه دل غبار برخیزد؟
مرا ز خواب گران قد خم برانگیزد
ز زیر تیغ اگر کوهسار برخیزد
❈۴❈
مدار دست ز دامان بیخودی صائب
که هرکه مست فتد هوشیار برخیزد
کامنت ها