گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:چه غم ز سینه به یاد وصال برخیزد؟ چه تشنگی به سراب از سفال برخیزد؟

❈۱❈
چه غم ز سینه به یاد وصال برخیزد؟ چه تشنگی به سراب از سفال برخیزد؟
ز آب، سبزه خوابیده می شود بیدار ز دل به باده چه زنگ ملال برخیزد؟
❈۲❈
ز پای تا ننشیند سپهر ممکن نیست که زنگ از آینه ماه و سال برخیزد
ز داغ کعبه سیاهی نمی فتد هرگز ز دل چگونه غبار ملال برخیزد؟
❈۳❈
مرا ازان لب میگون به بوسه ای دریاب که از دلم غم روز سؤال برخیزد
به شبنمی است مرا رشک در بساط چمن که پیش ازان که شود پایمال برخیزد
❈۴❈
ز بار عشق قد هرکه چون کمان گردید ز خاک تیره به نور هلال برخیزد
ز آب شور شود داغ تشنگی ناسور کجا به مال ز دل حرص مال برخیزد؟
❈۵❈
ترا ز اهل کمال آن زمان حساب کنند که از دل تو غرور کمال برخیزد
غبار چهره عاصی که سیل عاجز اوست به قطره عرق انفعال برخیزد
❈۶❈
ز قیل و قال، غباری که بر دل است مرا مگر به خامشی اهل حال برخیزد
مشو به صافی عیش ایمن از کدورت غم که این غبار ز آب زلال برخیزد
❈۷❈
گذشتم از سر گردون به عاجزی، غافل که سبزه گرچه شود پایمال، برخیزد
ز صد هزار سخنور که در جهان آید یکی چو صائب شوریده حال برخیزد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۸۱۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها