صائب تبریزی:به روی گرم تو آیینه تا برابر شد بهشت روی ترا چشمه سار کوثر شد
❈۱❈
به روی گرم تو آیینه تا برابر شد
بهشت روی ترا چشمه سار کوثر شد
زخال اگر چه بنا گوش نیک اختر شد
ازین ستاره شب زلف دل سیه تر شد
❈۲❈
دل نظارگیان آب شد زدیدن تو
اگر زدیدن خورشید دیده ها تر شد
چه فتنه ها که ازو جای گرد برخیزد
به هر زمین که نهال تو سایه گستر باشد
❈۳❈
ز جلوه سرو تو کیفیتی به بستان داد
که طوق فاختگان جمله خط ساغر شد
به چشم همت من استخوان بی مغزی است
سعادتی که زبال هما میسر شد
❈۴❈
ز بیقراری بلبل کجا به حرف آید
ز خامشی دهن غنچه ای که پر زر شد
زچشم شور نگردد چو ماه دنبه گداز
شکاریی که درین صید گاه لاغر شد
❈۵❈
ز بحر دور فتادم ز خودنماییها
یتیم زود شود قطره ای که گوهر شد
چرا چو سرو کنم دست از آستین بیرون
مرا که دولت آزادگی میسر شد
❈۶❈
ستاره ریز کند چشم خلق را صائب
چراغ هر که ازان روی آتشین برشد
کامنت ها