صائب تبریزی:به زیر چرخ دل شادمان نمیباشد گل شکفته درین بوستان نمیباشد
❈۱❈
به زیر چرخ دل شادمان نمیباشد
گل شکفته درین بوستان نمیباشد
خروش سیل حوادث بلند میگوید
که خواب امن درین خاکدان نمیباشد
❈۲❈
مخور ز سادهدلیها فریب صبح نشاط
که هیچ مغز درین استخوان نمیباشد
به هرکه مینگرم همچو غنچه دلتنگ است
مگر نسیم درین گلستان نمیباشد؟
❈۳❈
دلیل رفتن دلهاست آه دردآلود
غبار بیخبر کاروان نمیباشد
دلی که نیست خراشی در او زمینگیر است
زری که سکه ندارد روان نمیباشد
❈۴❈
به طاقت دل آزرده اعتماد مکن
که تیر آه به حکم کمان نمیباشد
کناره کردن از افتادگان مروت نیست
کسی به سایه خود سرگردان نمیباشد
❈۵❈
مکن کناره ز عاشق که زود چیده شود
گلی که در نظر باغبان نمیباشد
به یک قرار بود آب چون گهر گردد
بهار زندهدلان را خزان نمیباشد
❈۶❈
به گنجهای گهر ماه مصر ارزان است
به هر بها که بودمی گران نمیباشد
قدم ز میکده بیرون منه که جز خط جام
خط مسلمیی در جهان نمیباشد
❈۷❈
گرانتر است به دیوان حشر میزانش
به هرکه سنگ ملامت گران نمیباشد
به چشم زندهدلان خوشتر است خلوت گور
ز خانهای که در او میهمان نمیباشد
❈۸❈
شکسته رنگی ما نامهای است واکرده
چه شد که شکوه ما را زبان نمیباشد
هزار بلبل اگر در چمن شود پیدا
یکی چو صائب آتش زبان نمیباشد
کامنت ها