صائب تبریزی:چنان که حسن ترا هیچ کس نمیداند ز عشق حال مرا هیچ کس نمیداند
❈۱❈
چنان که حسن ترا هیچ کس نمیداند
ز عشق حال مرا هیچ کس نمیداند
ترا ز اهل وفا هیچ کس نمیداند
مرا سزای جفا هیچ کس نمیداند
❈۲❈
به جز دلت که زبان با دلم یکی دارد
عیار شوق مرا هیچ کس نمیداند
اگرچه جوهریان عزیز دارد مصر
بهای یوسف ما هیچ کس نمیداند
❈۳❈
ز خاکمال یتیمی گهر نگردد خوار
چه شد که قدر وفا هیچ کس نمیداند
به غیر من که درین بوتهها گداختهام
عیار شرم و حیا هیچ کس نمیداند
❈۴❈
زبان غنچه پیچیده را درین گلزار
به جز نسیم صبا هیچ کس نمیداند
چو عاجزان سپرانداز پیش مژگانش
که دفع تیر قضا هیچ کس نمیداند
❈۵❈
کلید مخزن اسرار غیب در غیب است
دهان تنگ ترا هیچ کس نمیداند
درین بساط زبان شکستهدل را
به غیر زلف دوتا هیچ کس نمیداند
❈۶❈
حجاب نیست در بسته عیبجویان را
بخیل را چو گدا هیچ کس نمیداند
ز وعده تو گرهها که در دل است مرا
به غیر بند قبا هیچ کس نمیداند
❈۷❈
ز بس یگانه شدم با جهان ز یکرنگی
مرا ز خویش جدا هیچ کس نمیداند
قماش دست بلورین و پای سیمین را
به جز نگار و حنا هیچ کس نمیداند
❈۸❈
چو موجهای که به دریا بیکنار افتد
قرارگاه مرا هیچ کس نمیداند
اگرچه خانه آیینه است روی زمین
نفس کشیدن ما هیچ کس نمیداند
❈۹❈
به غیر نرگس بیمار گلرخان صائب
علاج درد مرا هیچ کس نمیداند
کامنت ها