صائب تبریزی:ز حرف بر لب شیرین او اثرماند که دیده نقش پی مور بر شکر ماند
❈۱❈
ز حرف بر لب شیرین او اثرماند
که دیده نقش پی مور بر شکر ماند
نثار سوختگان ساز خرده جان را
که چون به سوخته پیوسته شد شرر ماند
❈۲❈
ز نوبهار چه گل چیند آن نوپرداز
که در مشاهده نقش بال وپر ماند
قرین صافدلان شو که بی صفا نشود
هزار سال اگر آب در گهر ماند
❈۳❈
بسر نیامد طومار عمر جهدی کن
که چون قلم ز تو در هر قدم اثرماند
درین بهار که یک دانه زیر خاک نماند
روا مدارسرمابه زیر پرماند
❈۴❈
خوشا کسی که ازین خاکدان چودرگذرد
زنقش پای چراغی به رهگذر ماند
کجاست گوشه آسوده ای که چون نعلین
خیال پوچ دو عالم برون درماند
❈۵❈
به خنده زندگی خویش را مده برباد
که در چمن گل نشکفته بیشتر ماند
فریب گوشه دستار اعتبار مخور
که غنچه در بغل خا تازه ترماند
❈۶❈
دوزلف یار به هم آنقدرنمی ماند
که روز ماوشب ما یکدگر ماند
اگربه خضر رسد می شودبیابان مرگ
ز راه هرکه به امید راهبر ماند
❈۷❈
ز فکر بیش وکم رزق دل مخور صائب
که راه طی شود و توشه بر کمر ماند
کامنت ها