صائب تبریزی:سبکروان ز خم آسمان برآمده اند ز راستی چو خدنگ از کمان برآمده اند
❈۱❈
سبکروان ز خم آسمان برآمده اند
ز راستی چو خدنگ از کمان برآمده اند
چگونه قامت خود زود زود راست کنند
چو سبزه از نته سنگ گران برآمده اند
❈۲❈
عنان سوختگان را گرفتن آسان نیست
به تازیانه آه از جهان برآمده اند
به جستجوی تو هر روز آتشین نفسان
چو آفتاب به گرد جهان برآمده اند
❈۳❈
کدام غنچه محجوب در خودآرایی است
که بلبلان همه از گلستان برآمده اند
ز چشم شوخ بتان مردمی مدارطمع
که آهوان ختا بی شبان برآمده اند
❈۴❈
سزای صدرنشینان اگر بود انصاف
همین بس است که از آستان برآمده اند
نسیم صبح جزا را فسانه پندارند
جماعتی که به خواب گران برآمده اند
❈۵❈
چو شانه در حرم زلف راه جمعی راست
که با هزار زبان بی زبان برآمده اند
جماعتی که خموشند چون صدف صائب
ز بحر با لب گوهرفشان برآمده اند
کامنت ها