صائب تبریزی:اگر نه چشم من آن دلنواز باز کند مرا ز هر دو جهان کیست بی نیاز کند
❈۱❈
اگر نه چشم من آن دلنواز باز کند
مرا ز هر دو جهان کیست بی نیاز کند
میان نازک او را نگاه موی شکاف
مگر به پیچ وخم از زلف امتیازکند
❈۲❈
فغان که چشم بد آفتاب کم فرصت
امان نداد به شبنم که چشم باز کند
حیا مدار توقع ز آتشین رویی
که همچو شمع زبان در دهان گاز کند
❈۳❈
چه فتنه ها کند آن چشم شوخ در مستی
که کار رطل گران وقت خواب ناز کند
گهر به رشته بینش ز هر نگاه کشد
به عبرت آن که درین پرده چشم باز کند
❈۴❈
جبین گشاده به سایل کسی که برنخورد
به روی دولت ناخوانده در فراز کند
بغیر مهر خموشی که می فزاید عمر
که دیده است گره رشته را دراز کند
❈۵❈
نشد گشایشی از زلف و خط مگر صائب
تمام کار من آن چشم نیم باز کند
کامنت ها