صائب تبریزی:اجل چه کار به جانهای با کمال کند چرا ملاحظه خورشید از زوال کند
❈۱❈
اجل چه کار به جانهای با کمال کند
چرا ملاحظه خورشید از زوال کند
ز گل برید چو شبنم به آفتاب رسید
دگر چرا کسی اندیشه مآل کند
❈۲❈
جز این که رخنه آزادیش فروبندد
قفس چه رحم به مرغ شکسته بال کند
شده است عام چنان حرص در غنی وفقیر
که بحر با همه گوهر به کف سؤال کند
❈۳❈
چهار فصل بهارست عندلیبی را
که برگ عیش سرانجام زیر بال کند
چه حاصل است ز عمر دراز نادان را
سیاستی است که کرکس هزار سال کند
❈۴❈
گلی که مست درآید به باغ می باید
که خون خود به تماشاییان حلال کند
شکایت از فلک بی وجود مردی نیست
چرا به سایه خود آدمی جدال کند
❈۵❈
ظهور دوزخ ازان شد که عاصی بی شرم
تهیه عرقی بحر انفعال کند
ز پرده پوش کند التماس پرده دری
کسی که کشف توقع ز اهل حال کند
❈۶❈
نشد ز عشق شود چرب نرم زاهد خشک
شراب لعل چه تأثیر در سفال کند
تأمل آینه پرداز فکر ناصاف است
ستادن آب گل آلود را زلال کند
❈۷❈
خوشا کسی که چو صائب ز صاحبان سخن
تتبع سخن میرزا جلال کند
کامنت ها