صائب تبریزی:مرا تعجب از آن پُرحجاب میآید که در خیال چه سان بینقاب میآید
❈۱❈
مرا تعجب از آن پُرحجاب میآید
که در خیال چه سان بینقاب میآید
ز نارسایی بخت سیاه در عجبم
که چون به خانه من آفتاب میآید
❈۲❈
به حرف بیاثر ما که گوش خواهد کرد
ز کوه ناله ما بیجواب میآید
چو نخل بادیه در دامن توکل پای
کشیدهام که ز دریا سحاب میآید
❈۳❈
تو از سیاهی دل این چنین گرانجانی
درون خانه تاریک خواب میآید
به چشم آینه خواهد شکست جوهر موی
چنین که خط تو در پیچ و تاب میآید
❈۴❈
نظر به جانب ریحان نمیتوانم کرد
کز آن سیاهدرون بوی خواب میآید
ز آفتاب عبث شکوه میکنم صائب
شب وصال به چشم که خواب میآید؟
کامنت ها