صائب تبریزی:ز خود برآ که نسیم بهار میآید سبکروی ز سر کوه یار میآید
❈۱❈
ز خود برآ که نسیم بهار میآید
سبکروی ز سر کوه یار میآید
ز بوی خون گل و لاله میتوان دریافت
که از قلمرو آن دل شکار میآید
❈۲❈
رهش به کوچه زلف نگار افتاده است
چنین که باد صبا مشکبار میآید
به هرکجا که رود سبز میکند چون خضر
پیام خشکی اگر زان دیار میآید
❈۳❈
ز روح بخشی باد بهار معلوم است
که تازه از بر و آغوش یار میآید
ز چشم شبنم گل روشن است چون خورشید
که از نظاره آن گلعذار میآید
❈۴❈
نه لاله است که سر میزند بهار از خاک
که خون ما به زمینبوس یار میآید
که شسته است درین آب روی چون گل را
که بوی خون ز لب جویبار میآید
❈۵❈
اگر به کار جهان من نیامدم صائب
کلام بیغرض من به کار میآید
کامنت ها