صائب تبریزی:عرق ز شرم تو بر روی آفتاب دوید ز شوق لعل تو خون در رگ شراب دوید
❈۱❈
عرق ز شرم تو بر روی آفتاب دوید
ز شوق لعل تو خون در رگ شراب دوید
دهان تنگ تو بر ذره کار تنگ گرفت
غبار خط تو بر روی آفتاب دوید
❈۲❈
نقاب شرم چو از روی آتشین برداشت
عرق به چهره آتش به اضطراب دوید
پی شکستن دل قطره ای بزن چو حباب
که همچو موج توانی به روی آب دوید
❈۳❈
نسیم صبح قیامت وزید وبیهوشم
چه نشأه بود که رو بر من خراب دوید
ز گریه دوستی آتش به خرمنم افتاد
به روی آتش اگر گریه کباب دوید
❈۴❈
ستاره خال ترا دید چشم را پوشید
هلال عید ترا دید در رکاب دوید
مکن به گزلک اصلاح روی خود را ریش
که حرف خط تو چون شعر انتخاب دوید
❈۵❈
پی نظاره آن چشمهای خواب آلود
هزار مرحله را پای من به خواب دوید
مگر به بحر کله گوشه غرور شکست
که موج تیغ به کف بر سر حباب دوید
❈۶❈
چو صائب این غزل تازه خواند در محفل
سپند بر سر آتش به اضطراب دوید
کامنت ها