صائب تبریزی:هشیار را به مجلس مستان که میبرد از بهر عیب خویش نگهبان که میبرد
❈۱❈
هشیار را به مجلس مستان که میبرد
از بهر عیب خویش نگهبان که میبرد
چندین نگاه حسرت و خمیازه دریغ
از زخم و داغ من به نمکدان که میبرد
❈۲❈
چون دست جوهری شده پایم ز آبله
این مژده را به خار مغیلان که میبرد
رنگ شکسته شیشه به رویم شکسته است
پیغام من به بادهفروشان که میبرد
❈۳❈
چندین هزار قافله تا کعبه امید
غیر از جنون ز راه بیابان که میبرد
ما را به کوچه غلط انداختن چرا
دل را به غیر زلف پریشان که میبرد
کامنت ها