صائب تبریزی:سودا کدورت از دیوانه می برد از تیغ برق زنگ سیه خانه می بردا
❈۱❈
سودا کدورت از دیوانه می برد
از تیغ برق زنگ سیه خانه می بردا
در هیچ جا غریب نباشد خداشناس
عارف حضور کعبه ز بتخانه می برد
❈۲❈
مرغی که شد ز دام تو آزاد در بهشت
سر زیر بال خویش غریبانه می برد
در حشر از صراط سبکبار بگذرد
هر کس مرا به دوش به میخانه می برد
❈۳❈
همکاسه هر که با فلک سفله می شود
در کام شیر دست دلیرانه می برد
نسبت کند دو رشته همتاب را یکی
دیوانه وحشت از دل دیوانه می برد
❈۴❈
فانوس اگر چه پرده چشم است شمع را
غیرت به دور گردی پروانه می برد
آزاده ای که دردسر زندگی کشید
از تیغ نشأه لب پیمانه می برد
❈۵❈
از رهبرست قافله اشک بی نیاز
این رشته ره به گوهر یکدانه می برد
سنگ نشان بود حرم کعبه شوق را
مجنون ز داغ فیض سیه خانه می برد
❈۶❈
صائب دلم سیاه شد از روی گرم چرخ
شمع لئیم روشنی از خانه می برد
کامنت ها