صائب تبریزی:تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد پا از گلیم خویش نبایددراز کرد
❈۱❈
تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد
پا از گلیم خویش نبایددراز کرد
پستان حنظلم به دهن تنگ شکرست
نتوان به تلخروییم از شیر باز کرد
❈۲❈
بر جبهه اش غبار خجالت نشسته باد
سیلی که بر خرابه من ترکتاز کرد
در آستین بخت بلندست این کلید
نتوان به زور دست در فیض باز کرد
❈۳❈
مست خیال را به وصال احتیاج نیست
بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد
در پرده بود راز حقیقت گشاده روی
منصور از برای چه افشای راز کرد
❈۴❈
سرو تو پیش من ره آزادگی گذاشت
رخسار ساده تو مرا پاکباز کرد
صائب به پیشگاه حقیقت قدم گذاشت
مردانه طی کوچه تنگ مجاز کرد
کامنت ها