صائب تبریزی:دل آب گشت وتربیت دانه ای نکرد این شمع مرد و گریه مستانه ای نکرد
❈۱❈
دل آب گشت وتربیت دانه ای نکرد
این شمع مرد و گریه مستانه ای نکرد
هرگز چو زلف ماتمیان دست روزگار
سررشته امید مرا شانه ای نکرد
❈۲❈
سالک به تازیانه شوق از جهان گذشت
این سیل التفات به ویرانه ای نکرد
با دل گذار کار زبان را که در مصاف
صد تیغ کار حمله مردانه ای است
❈۳❈
فانوس چون کفن نشود بر فروغ شمع
هرگز رعایت دل پروانه ای نکرد
هرچند لاله چشم وچراغ بهار بود
عمرش وفا به خوردن پیمانه ای نکرد
❈۴❈
در موسم چنین دل نادردمندما
صائب هوای گوشه میخانه ای نکرد
کامنت ها