گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد گردد تمام گوش وبه فریاد من رسد

❈۱❈
عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد گردد تمام گوش وبه فریاد من رسد
از همعنانیم نفس برق وباد سوخت مجنون کجا به بادیه گردی به من رسد
❈۲❈
صد حلقه پیچ وتاب فزون می خورم ز زلف تا رشته ام به گوهر سیمین بدن رسد
افغان که سراسر این خاک سرمه خیز یک کس نیافتم که به داد سخن رسد
❈۳❈
از سنگ جوی شیر به ناخن کنم روان مشکل به سخت جانی من کوهکن رسد
ار کوتهی به داد سر من نمی رسد چون دست کوتهم به ترنج ذقن رسد
❈۴❈
کوته نمی شود شب یلدای غربتم گر دست من به دامن صبح وطن رسد
زینسان که دست جرأت گلچین دراز شد مشکل که برگ سبز به مرغ چمن رسد
❈۵❈
یک تن خمش ز هرزه درایی نمی شود فریاد من به گوش که در انجمن رسد
گردد روان ز دیده یعقوب جوی خون خاری اگر به یوسف گل پیرهن رسد
❈۶❈
زینسان که من ز فکر فرورفته ام به خود مشکل کسی به غور سخنهای من رسد
از دوری وطن دل خود می کند تهی الماس اگر به داد عقیق یمن رسد
❈۷❈
آواز سرمه خورده به جایی نمی رسد چشم از کسی مدار به داد سخن رسد
صائب ز گرمخونی من می شود عقیق سنگ ملامتی که به سروقت من رسد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۰۷۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها