صائب تبریزی:رهرو ز فکر پوچ به منزل نمی رسد یک کشتی حباب به ساحل نمی رسد
❈۱❈
رهرو ز فکر پوچ به منزل نمی رسد
یک کشتی حباب به ساحل نمی رسد
زنهار محو شو که درین دشت راهرو
تا در ترد دست به منزل نمی رسد
❈۲❈
موج از حقیقت دل دریاست بیخبر
در کنه ذات کس به دلایل نمی رسد
در اولین قدم پر جبریل عقل سوخت
هر پا شکسته ای به در دل نمی رسد
❈۳❈
عاشق به بال جاذبه پرواز می کند
بی موج کف به دامن ساحل نمی رسد
دلهای بیقرار تسلی پذیر نیست
این کاروان ریگ به ساحل نمی رسد
❈۴❈
شبنم به آفتاب رسید از فروتنی
از عجز هیچ نقص به کامل نمی رسد
خالی نمی کند دل خود را ز دود آه
تا این سپند شوخ به محفل نمی رسد
❈۵❈
از بس به خون من جگر تیغ تشنه است
رشحی ازان به دامن قاتل نمی رسد
رفتم که غوطه در صف مژگان او زنم
نشتر به داد آبله دل نمی رسد
❈۶❈
صائب عبث غبار تو از جای خاسته است
دست کسی به دامن محمل نمی رسد
کامنت ها