صائب تبریزی:از خط صفای روی تو پادر رکاب شد حسن ترا مقدمه پیچ و تاب شد
❈۱❈
از خط صفای روی تو پادر رکاب شد
حسن ترا مقدمه پیچ و تاب شد
شب نیمه کرد زلف ز گرد سپاه خط
مژگان شوخ زیرو زبر زانقلاب شد
❈۲❈
چون لاله در پیاله حسن تو خون گرم
از انقلاب دور قمر مشکناب شد
حسن ترا کشید به پای حساب خط
بگذر ز بیحساب که یوم الحساب شد
❈۳❈
آن لعل آبدار که می می چکد ازو
بی آب تر ز رشته موج سراب شد
شدگرد خط عذار ترا بوته گداز
آن سیم خام از نفس گرم آب شد
❈۴❈
آن روی آتشین که جهان را کباب داشت
از دود تلخ آن خط ظالم کباب شد
تنگ شکر که داشتی از طوطیان دریغ
آخر سپاه مور ازان کامیاب شد
❈۵❈
روی تو همچو غنچه گل خرده ای که داشت
چندان نکرد صرف که خرج گلاب شد
خطی که بود نامه امید عاشقان
چون آیه عذاب ز رحمت حجاب شد
❈۶❈
چشم تو از خرابی دلهای عاشقان
چندان نداشت دست که خودهم خراب شد
حسن ترا فکند خط از اوج اعتبار
چندان که در صفا طرف آفتاب شد
❈۷❈
چون خط دمید بر خط فرمان نهاد سر
یک چند اگر چه زلف تو مالک رقاب شد
خط در مقام شرح برآمد رخ ترا
هر نقطه ای ز خال تو چندین کتاب شد
❈۸❈
رویی که ذخیره می شد ازو چشم آفتاب
صائب سیاه روز چو پر غراب شد
کامنت ها