صائب تبریزی:از روی درد هر که ز دل آه می کشد بی چشم زخم یوسفی از چاه می کشد
❈۱❈
از روی درد هر که ز دل آه می کشد
بی چشم زخم یوسفی از چاه می کشد
بی آه گرم نیست دل دردمند عشق
شمعی که روشن است مدام آه می کشد
❈۲❈
در زلف دود شعله حصاری نمی شود
بیهوده ابر پرده در آن ماه می کشد
شمع که دیده است سرانجام خامشی
گردن در انتظار سحرگاه می کشد
❈۳❈
بردوش خلق بار بود زندگانیش
هر کس که بار خلق به اکراه می کشد
تا روی آتشین تو در بزم دیده است
پیوسته شمع جای نفس آه می کشد
❈۴❈
شوخی که رم ز دیدن پنهان من کند
با مدعی جناغ به دلخواه می کشد
افتاده جذبه طمع زرد روبلند
این کهربا ز کاهکشان کاه می کشد
❈۵❈
از اشتیاق چهره چون آفتاب توست
نیلی که آه من به رخ ماه می کشد
کامنت ها