صائب تبریزی:هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند
❈۱❈
هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند
شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند
رخساره اش ز سیلی دریا سیه شده است
این اعتبار مفت به عنبر نداده اند
❈۲❈
بخشیده اند چون دل خرسند نعمتی
درویش را که نعمت دیگر نداده اند
از بر گریز حادثه آزاد کرده اند
هر چند همچو سرو مرا بر نداده اند
❈۳❈
نومید نیستم ز ترازوی عدل حق
زان سر دهند هر چه ازین سر نداده اند
داغ توانگری به جبینشان کشیده اند
آن فرقه را که چهره چون زر نداده اند
❈۴❈
روشندلان به خرمن خود برق گشته اند
فرصت به شوخ چشمی اخترنداده اند
آراسته است روی زمین را به عدل و داد
آیینه را عبث به سکندر نداده اند
❈۵❈
دم را شمرده ساز که مردان خود حساب
دامن به دست پرسش محشر نداده اند
صائب به خواب امن زایام صلح کن
کاین منزلت به هیچ توانگر نداده اند
کامنت ها