صائب تبریزی:جمعی که بار درد تو بر دل نهادهاند چون راه سر به دامن منزل نهادهاند
❈۱❈
جمعی که بار درد تو بر دل نهادهاند
چون راه سر به دامن منزل نهادهاند
در دامن مراد دو عالم نمیزنند
دستی که عاشقان تو بر دل نهادهاند
❈۲❈
پاکند از آن ز عیب نکویان که پیش رو
چندین هزار آینه دل نهادهاند
این خواب راحتی که به درویش دادهاند
با تاج و تخت شاه مقابل نهادهاند
❈۳❈
جمعی که واقفند ز خوی تو همچو شمع
از سر گذشته پای به محفل نهادهاند
عذر به خون تپیدن خود کشتگان عشق
بر گردن مروت قاتل نهادهاند
❈۴❈
رَم میکند ز سایه دیوانه کوه غم
این بار را به مردم عاقل نهادهاند
سیر بهشت در گره غنچه میکنند
آنان که دل به عقده مشکل نهادهاند
❈۵❈
بر جبهه منور خورشید داغ عشق
مهر نبوتی است که بر گل نهادهاند
از ملک بینشان به فلاخن نهد ترا
سنگی که در ره تو ز منزل نهادهاند
❈۶❈
حال گهر مپرس که از گوش ماهیان
مهر سکوت بر لب ساحل نهادهاند
چون ناله جرس تهی از خویش گشتگان
گستاخ رو به دامن محمل نهادهاند
❈۷❈
صائب اسیر کشمکش عقل گشتهاند
جمعی که پا برون ز سلاسل نهادهاند
کامنت ها