صائب تبریزی:جمعی که ره به چشم و دل سیر بردهاند بیچشمزخم راه به اکسیر بردهاند
❈۱❈
جمعی که ره به چشم و دل سیر بردهاند
بیچشمزخم راه به اکسیر بردهاند
با صبح خوش برآی که غفلت گزیدگان
زهر از عروق دل به همین شیر بردهاند
❈۲❈
پیران کار دیده درین راه پرخطر
با قد چون کمان سبق از تیر بردهاند
افتند در بهشت به دوزخ اگر روند
جمعی که شرمساری تقصیر بردهاند
❈۳❈
دزدیدهاند مار به افسون ز مارگیر
آنان که مال خلق به تزویر بردهاند
مشکل کنند دست به یک کاسه با خسیس
جمعی که دست در دهن شیر بردهاند
❈۴❈
از استخوان سوخته بسیار صادقان
از راه صدق فیض طباشیر بردهاند
پهلو تهی ز موجه ریگ روان کنند
دیوانگان که زحمت زنجیر بردهاند
❈۵❈
چون روبهرو شوند به قاتل جماعتی
کز خون گرم آب ز شمشیر بردهاند
آنان که در مقام رضا ایستادهاند
سر چون هدف به زیر پر تیر بردهاند
❈۶❈
بر صبر خود مناز که رخهای لالهگون
بسیار رنگ از رخ تصویر بردهاند
صائب بگیر دامن پیران که اهل درد
فیض مسیح از نفس پیر بردهاند
کامنت ها