صائب تبریزی:عاشق کجا به شکوه دهن باز میکند این کبک خنده بر رخ شهباز میکند
❈۱❈
عاشق کجا به شکوه دهن باز میکند
این کبک خنده بر رخ شهباز میکند
تمکین ترا به جاست ز سنگیندلان که حسن
در دامن تو تربیت ناز میکند
❈۲❈
از خون دل همیشه نگارین بود کفش
مشاطهای که زلف ترا باز میکند
خود را چو داغ لاله کند جمع شام هجر
چون صبح وصل روشنی آغاز میکند
❈۳❈
مرغی که زیرک است درین بوستانسرا
گل را خیال چنگل شهباز میکند
در گوشمال عمر سر آمد مگر قضا
ما را برای بزم دگر ساز میکند
❈۴❈
خون میچکد چو زخم نمایان ز خندهاش
کبکی که بیملاحظه پرواز میکند
نتوان به برگ نکهت گل را نهفته داشت
این نه صدف چه با گهر راز میکند
❈۵❈
بلبل به راز غنچه سربسته میرسد
این نامه را نسیم عبث باز میکند
هر سرمهای که هست درین خاکدان سپهر
در کار طوطیان سخنساز میکند
❈۶❈
صائب دلم به سیر چمن میکشد مگر
از بلبلان مرا یکی آواز میکند
کامنت ها