صائب تبریزی:تیغ زبان به عاشق حیران چه میکند با پای خفته خار مغیلان چه میکند
❈۱❈
تیغ زبان به عاشق حیران چه میکند
با پای خفته خار مغیلان چه میکند
یک بار سر برآر زجیب قبای ناز
دست مرا ببین به گریبان چه میکند
❈۲❈
مرهم به داغهای جگرسوز مامنه
این دانههای سوخته باران چه میکند
بیهوده دست بر دل ما مینهد طبیب
با شور بحر پنجه مرجان چه میکند
❈۳❈
دل چون نماند گو خرد و هوش هم ممان
این خانه خراب نگهبان چه میکند
آن را که عشق نیست چه لذت ز زندگی است
آن را که جانستان نبود جان چه میکند
❈۴❈
مطلب ز سیر بادیه از خود رمیدن است
از خود رمیده سیر بیابان چه میکند
شرم تو چشم بند تماشاییان بس است
آن روی شرمناک نگهبان چه میکند
❈۵❈
پروانه را سراب بود نور ماهتاب
لب تشنه تو چشمه حیوان چه میکند
در کان لعل لاله سیراب گو مباش
شمع و چراغ خاک شهیدان چه میکند
❈۶❈
چون دل به جای نیست چه حاصل ز وصل یار
از دست رفته سیب زنخدان چه میکند
بیموج یک سفینه به ساحل نمیرسد
یوسف حذر ز سیلی اخوان چه میکند
❈۷❈
شور مرا به دامن صحرا چه حاجت است
این آتش فروحته دامان چه میکند
بیغم نیافته است کسی وصل غمگسار
صائب شکایت از غم هجران چه میکند
کامنت ها