صائب تبریزی:دولت ز دستگیری مردم بپا بود فانوس این چراغ ز دست دعابود
❈۱❈
دولت ز دستگیری مردم بپا بود
فانوس این چراغ ز دست دعابود
هر غنچه واشود به نسیمی درین چمن
مفتاح قفل جود ز دست گدا بود
❈۲❈
بازیچه نسیم شود کاسه سرش
هر دل که چون حباب اسیر هوا بود
پیکان دهن به خنده چو سوفار باز کرد
تا کی گره به کار من بینوا بود
❈۳❈
شرم حضورچشم ز تردامنان مدار
آیینه را به چشم چه نور حیا بود
آماده شکست خودم زیر آسمان
چون دانه ای که در دهن آسیا بود
❈۴❈
روزی درین بساط به بخت است واتفاق
ورنه شکر خوش است که رزق هما بود
شوید به آب تیغ ز دل زنگ زندگی
هر کس که چون قلم به سخن آشنا بود
❈۵❈
در آتشم ز کشمکش عقل خام خود
آسوده آن سفینه که بی ناخدابود
صائب زخانقه به خرابات روی کن
کانجا شکسته ای که بود بوریا بود
کامنت ها