صائب تبریزی:چون غمزه تو بر سر بیداد میرود آسایش از قلمرو ایجاد میرود
❈۱❈
چون غمزه تو بر سر بیداد میرود
آسایش از قلمرو ایجاد میرود
سرو از چمن برون به دل شاد میرود
آزاده هر که میزید آزاد میرود
❈۲❈
دل چیست کز فشار محبت نگردد آب
اینجا سخن ز بیضه فولاد میرود
گردون ز سخترویی ما تند و سرکش است
از کوهسار سیل به فریاد میرود
❈۳❈
هر بلبلی که سر به ته بال خود کشید
پیوسته زیر چتر پریزاد میرود
حاجت به حلقه نیست در باز کرده را
صوفی عبث به حلقه ارشاد میرود
❈۴❈
بر تاج دل منه که پر از باد نخوت است
بر تخت دل مبند که بر باد میرود
در بند چرخ نیست امید فراغ بال
جوهر کجا ز بیضه فولاد میرود
❈۵❈
پیوند روح نگسلد از جسم زیر خاک
این دام کی ز خاطر صیاد میرود
صید رمیدهای که به وحشت گرفت انس
از یاد پیش دیده صیاد میرود
❈۶❈
این میکشد مرا که ازین طرفه صیدگاه
کارم تمام ناشده جلّاد میرود
در خاک تخم سوختهاش سبز میشود
از خرمنی که برق فنا شاد میرود
❈۷❈
صائب خموش باش که آن ناخدای ترس
از داد بیش بر سر بیداد میرود
کامنت ها