صائب تبریزی:حکم خرد به مردم مجنون نمیرود دیوانه است هرکه به هامون نمیرود
❈۱❈
حکم خرد به مردم مجنون نمیرود
دیوانه است هرکه به هامون نمیرود
هرچند پیر گشت و فراموشکار شد
بیداد ما ز خاطر گردون نمیرود
❈۲❈
استادگی ز تیزی شمشیر عشق اوست
از زخم ما به ظاهر اگر خون نمیرود
بیطاقتی مکن که بلای سیاه خط
از صد هزار تبت وارون نمیرود
❈۳❈
هرجا که هست نقطه دل، غم محیط اوست
مرکز ز حکم دایر بیرون نمیرود
عنقا ز کوه قاف نخیزد به هایهو
از سنگ کودکان غم مجنون نمیرود
❈۴❈
مژگان مرا ز مد نظر برد سیل اشک
از پیش چشمم آن قد موزون نمیرود
از خود برون شدن نتوانند غافلان
پای به خواب رفته به هامون نمیرود
❈۵❈
در وقت خواب بیش شود پیچ و تاب مار
سودای گنج از سر قارون نمیرود
صائب بساز با غم آن زلف پرشکن
کاین درد پا شکسته به افسون نمیرود
کامنت ها