صائب تبریزی:صد شِکوه به جا ز دلم جوش میزند شرم حضور مانع اظهار میشود
❈۱❈
صد شِکوه به جا ز دلم جوش میزند
شرم حضور مانع اظهار میشود
گر صاف شد کلام تو صائب غریب نیست
اشک سحاب گوهر شهوار میشود
❈۲❈
لعل تو چون به خنده گهربار میشود
این نه صدف پر از در شهوار میشود
از خار پا مدزد که این عاقبت بخیر
چون دور میزند گل بیخار میشود
❈۳❈
از جلوههای صورت بیمعنی جهان
آیینه زود تشنه زنگار میشود
می زهر قاتل است چو ز اندازه بگذرد
خون زیاد نشتر آزار میشود
❈۴❈
دلهای زنگ بسته خورد زخم دورباش
آیینه را که مانع دیدار میشود
چندان که در کتاب جهان میکنم نظر
یک حرف بیش نیست که تکرار میشود
❈۵❈
آن نونهال را چه دماغ شکایت است
این شاخ از شکوفه گرانبار میشود
در زیر بار قرض نماند کف کریم
با دستگیر خلق، خدا یار میشود
❈۶❈
با گریه خنده شکرین را چه نسبت است
آخر دلی ز گریه سبکبار میشود
در حیرتم که از چه خُم و از کدام می
پیمانهٔ نگاه تو سرشار میشود
❈۷❈
آماده است روزیش از سنگ کودکان
دیوانهای که شهری بازار میشود
یک بوسه لب تو به صد جان رسیده است
گوهر گران ز جوش خریدار میشود
❈۸❈
طول امل که این همه پیچیدهای بر او
در وقت مرگ رشته زنار میشود
از کجروان فتاد گذارم به راه راست
از صیقل کج آینه هموار میشود
❈۹❈
تا بوی پیرهن سفری میشود ز مصر
یعقوب را دو دیده چو دستار میشود
همسایه از تپیدن بیاختیار من
هرشب هزار مرتبه بیدار میشود
کامنت ها