صائب تبریزی:دستی ز روی لطف برآری چه میشود؟ ما را اگر به ما نگذاری چه میشود؟
❈۱❈
دستی ز روی لطف برآری چه میشود؟
ما را اگر به ما نگذاری چه میشود؟
ما را اگر به ما نگذاری چه میشود؟
ایینه را ز گل به در آری چه میشود؟
❈۲❈
یک عمر گنج در دل ویرانه آرمید
یک شب درین خرابه سر آری چه میشود؟
چون میتوان به جلوه مرا پایمال کرد
تمکین اگر به خود نسپاری چه میشود؟
❈۳❈
این یک نفس که دیده ما میهمان توست
آیینه پیش رو نگذاری چه میشود؟
ای خونی امید، به این دستگاه حسن
این یک دو بوسه را نشماری چه میشود؟
❈۴❈
بعد از هزار سال که یک وعده کردهای
در عذر لنگ پا نفشاری چه میشود؟
دل را به چهره عرقآلود تازه کن
تخمی درین بهار بکاری چه میشود؟
❈۵❈
ای ابر بیجگر که ز دریاست دخل تو
بر مزرع امید بباری چه میشود؟
هر چند قلبهای تو نقدست پیش ما
با دوستان بهانه نیاری چه میشود؟
❈۶❈
شرم گناه، دوزخ اهل حیا بس است
جرم مرا به روی نیاری چه میشود؟
صبح از دم شمرده حیات دوباره یافت
پاس نفس چو صبح بداری چه میشود؟
❈۷❈
در قلزمی که سعی به جایی نمیرسد
صائب عنان به موج سپاری چه میشود؟
کامنت ها