صائب تبریزی:بیروی دل گره ز زبان وا نمیشود طوطی ز پشت آینه گویا نمیشود
❈۱❈
بیروی دل گره ز زبان وا نمیشود
طوطی ز پشت آینه گویا نمیشود
چندان که گرد محمل لیلی است در نظر
مجنون غبار خاطر صحرا نمیشود
❈۲❈
زاهد چگونه از سر فردوس بگذرد
کودک حریف ذوق تماشا نمیشود
دیوانگی است چاره دل چون گرفته شد
این قفل از کلید دگر وا نمیشود
❈۳❈
زنجیر کرد جذبه خاشاک برق را
افسون عجز ماست که گیرا نمیشود
دل صاف ساز، معنی باریک را ببین
ماه نو از غبار هویدا نمیشود
❈۴❈
غافل مشو ز گوشه ابروی التفات
سی شب هلال عید هویدا نمیشود
داری اگر طمع که شوی پادشاه وقت
این بیگدایی در دلها نمیشود
❈۵❈
از زهدان خشک، رسایی طمع مدار
سیل ضعیف واصل دریا نمیشود
چون گوشهای نگیرد از ابنای روزگار
صائب حریف مردم دنیا نمیشود
کامنت ها