صائب تبریزی:از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشید دام پری شکار به روی هوا کشد
❈۱❈
از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشید
دام پری شکار به روی هوا کشد
هر جا که رفت داد گریبان به دست غم
از پای گل کسی که درین فصل پاکشید
❈۲❈
سرو ترا ز سایه چکد آب زندگی
گر دید خضر هر که در این سایه واکشید
سیمای ما قلمرو نقش مراد شد
زان سیلی که عشق به رخسار ماکشید
❈۳❈
در خنده ای که از ته دل نیست فیض نیست
بیهوده غنچه منت باد صبا کشید
در چشم بی نیازی ما کار میل کرد
گردون اگر به دیده ما توتیا کشید
❈۴❈
آب حیات می خورد از چشمه سراب
تسلیم هر که رابه مقام رضاکشید
در آستین همت گردون جناب ماست
دستی که خط به صفحه بال هماکشید
❈۵❈
آیینه اش ز زنگ کدورت نگشت صاف
چون خضر هر که منت آب بقا کشید
ما را به حرف آینه رویان درآورند
نتوان ز طوطیان به شکر حرف واکشید
❈۶❈
صائب حلاوتی که من از فقر یافتم
ناز شکر توانی ز نی بوریا کشید
کامنت ها