صائب تبریزی:زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد آیینه گوهر خطر از زنگ ندارد
❈۱❈
زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد
آیینه گوهر خطر از زنگ ندارد
دل در خم آن زلف ندانم به چه روزست
در خانه تاریک گهر رنگ ندارد
❈۲❈
قد تو نهالی است که همدوش ندیده است
تمکین تو کوهی است که همسنگ ندارد
نخلی که ندارد ثمری دوری ازو به
بگریز ز طفلی که به کف سنگ ندارد
❈۳❈
هر چشم زدن چشم کبود تو به رنگی است
نیلوفر چرخ این همه نیرنگ ندارد
از دشمن پرخاش طلب هیچ میندیش
زان خصم حذر کن که سر جنگ ندارد
❈۴❈
در هر قدم راه خرد کعبه ودیری است
سر تا سر صحرای جنون سنگ ندارد
صائب که گلاب از گل خورشید گرفته است
یک بوسه ز لعل لب او رنگ ندارد
کامنت ها