صائب تبریزی:عاشق غم اسباب چرا داشته باشد دارد همه چیز آن که تراداشته باشد
❈۱❈
عاشق غم اسباب چرا داشته باشد
دارد همه چیز آن که تراداشته باشد
دل پیش تو مشکل سر ماداشته باشد
ما راچه کند آن که تراداشته باشد
❈۲❈
مجنون اگر از حلقه زنجیر کشد پای
این سلسله را کیست بپاداشته باشد
در مرتبه دوستی آن کس که تمام است
با دشمن خود کینه چراداشته باشد
❈۳❈
بر آینه خاطر ما نیست غباری
گر یار سر صلح وصفاداشته باشد
آن کس که دل از خلق رباید رخ کارش
در پرده که داند که چهاداشته باشد
❈۴❈
با دانه محال است کند دست در آغوش
کاه من اگر کاهربا داشته باشد
دولت نه چراغی است که خاموش شود زود
فانوس اگر از دست دعا داشته باشد
❈۵❈
گفتی سر خود گیر و ازین کوی برون رو
این رابه کسی گوی که پا داشته باشد
بی مغز بود دعوی آزادگی از سرو
تا پای به گل سر به هوا داشته باشد
❈۶❈
خار سر دیوار شود پنجه گلچین
گر چهره گل رنگ حیا داشته باشد
تا سنگ بود در بغل و دامن اطفال
دیوانه غم رزق چرا داشته باشد
❈۷❈
زنگار کند در نظرش جلوه طوی
آیینه هر دل که جلا داشته باشد
بی صحبت یاران موافق چه کند خضر
در ساغر اگر آب بقا داشته باشد
❈۸❈
وارستگی سایه ز خورشید محال است
مجنون تو زنجیر چرا داشته باشد
صائب دو قیمت یک جلوه او نیست
گر جلوه او روی نما داشته باشد
کامنت ها