صائب تبریزی:جمعی که دراندیشه آن چشم خمارند در پرده دل شب همه شب باده گسارند
❈۱❈
جمعی که دراندیشه آن چشم خمارند
در پرده دل شب همه شب باده گسارند
هر چند که در پرده شرمندنکویان
چون باز نظر دوخته در فکر شکارند
❈۲❈
لاغر کن دلها ز سرینهای گرانسنگ
فربه کن غمها ز میانهای نزارند
در ریختن دل همه چون باد خزانند
در پرورش جان همه چون ابر بهارند
❈۳❈
یارب نرسد گرد غمی بر دل ایشان
هر چند غم صائب بیچاره ندارند
کامنت ها