صائب تبریزی:تدبیر محال است به تقدیر برآید رو به چه خیال است که با شیر برآید
❈۱❈
تدبیر محال است به تقدیر برآید
رو به چه خیال است که با شیر برآید
در دیده حیرت زدگان فرش بود حسن
چون عکس ز آیینه تصویر برآید
❈۲❈
در سلسله یک جهتان نیست دورنگی
یک ناله ز صد حلقه زنجیر برآید
از هرزه درایی اثر از بانگ جرس خاست
بسیار چو شد ناله ز تأثیر برآید
❈۳❈
از خامه خویش است مرا رزق مهیا
چون طفل ز انگشت مرا شیر برآید
ساکن نشود گرمی عشق از سخن سرد
مشکل به تب شیر طباشیر برآید
❈۴❈
از سینه برون می جهد اسرار حقیقت
زنجیر کی از عهده این شیر برآید
در صومعه هر کس رود از کوی خرابات
هر چند جوانبخت بود پیر برآید
❈۵❈
گیرم به زبان آورم از دل سخن شوق
آن کیست که از عهده تحریر برآید
از آه من انداخت سپر چرخ مقوس
چون پشت کمان با دم شمشیر برآید
❈۶❈
دیر آمدن هدیه رحمت ز گرانی است
نومید مشو کام تو گر دیر برآید
از گریه اگر سبز کند روی زمین را
صائب چه خیال است ز تقصیر برآید
کامنت ها