صائب تبریزی:یک شعله شوخ است که دیدار نماید گاه از شجر طور وگه از دار نماید
❈۱❈
یک شعله شوخ است که دیدار نماید
گاه از شجر طور وگه از دار نماید
گاهی چو تبسم ز لب غنچه بخندد
گاهی چو خلش از مژه خار نماید
❈۲❈
سر حلقه تسبیح شود گه چو موذن
چون تاب گه از رشته زنارنماید
توفیق کلاه نمدفقر نیابد
هر کس که به ما طره دستار نماید
❈۳❈
تا یافته بلبل که در آن بزم رهم نیست
گل را به من از دور به منقار نماید
شد دست ودل مشتریان در پی یوسف
گوهر چه درین سردی بازارنماید
❈۴❈
طوطی بچشانم به تو شیرین سخنی را
گر رو به من آن باعث گفتار نماید
عیاری زلف است پریشانی ظاهر
پر کاری چشم است که بیمارنماید
❈۵❈
صائب سخن تازه من آب حیات است
کی روی به هر تشنه دیدارنماید
کامنت ها