گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:فارغ بود از افسر زرین سر خورشید کز شعشعه خویش بود افسر خورشید

❈۱❈
فارغ بود از افسر زرین سر خورشید کز شعشعه خویش بود افسر خورشید
از وصل تسلی نشود عاشق صادق خمیازه صبح است گل ساغر خورشید
❈۲❈
بی سکه شود در همه روی زمین خرج از بس که تمام است عیار زر خورشید
خورشید جهانتاب شود با تو برابر در خوبی اگر ماه شود همسر خورشید
❈۳❈
تا شد دل ما درین باغ چو شبنم پرواز نمودیم به بال وپر خورشید
در سوختگی چون ندهم تن که برآمد از توده خاکستر شب اخگر خورشید
❈۴❈
روشن گهران را بود از خون جگر رزق هست از شفق خویش می احمر خورشید
هر کس که کند صاف به آفاق دل خویش چون صبح نهد لب به لب ساغر خورشید
❈۵❈
شد گرچه سیه آینه ما چودل شب خود را نرساندیم به روشنگر خورشید
افسوس که چون شبنم گل آب ندادیم چشمی ز تماشای رخ عنبر خورشید
❈۶❈
تا بسته ام از خاک نهادی به زمین نقش چون سایه کنم سیر به بال وپر خورشید
صائب نشد از خوردن خون غمزه او سیر سیراب ز شبنم نشود خنجر خورشید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۴۵۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها