صائب تبریزی:خشت از سرخم پنبه ز مینا بربایید برچهره خود روزن جنت بگشایید
❈۱❈
خشت از سرخم پنبه ز مینا بربایید
برچهره خود روزن جنت بگشایید
در پرده نشستن به زنان است سزاوار
مردانه ازین پرده نیلی بدر آیید
❈۲❈
از سایه ببرید اگر مهر پرستید
از خودبگریزید اگر مرد خدایید
این راه نه راهی است که با بار توان رفت
رندانه ازین خرقه سالوس برآیید
❈۳❈
گل پیرهنانید بگردید در آفاق
یوسف صفتانید ازین چاه برآیید
ز آماجگه خاک کمانخانه گردون
یک منزل تیرست چو از خود بدرآیید
❈۴❈
پهلو اگر از پرتو خورشید ندزدید
چون ماه در این دایره انگشت نمایید
سر بر خط چوگان حوادث بگذارید
تا در خم این دایره بی سروپایید
❈۵❈
جز حرف الف نقش دو عالم همه هیچ است
ای آینه های دل اگر راست نمایید
در پرده دیدست نهان گوهر مقصود
یک بار به گرد نظر خویش برآیید
❈۶❈
تا چند توان لاف زد از عقده گشایی
هان عقده دل حاضر اگر عقده گشایید
تا نقد روان در قدم خصم نریزید
حیف است که خود را به سخاوت بستایید
❈۷❈
در ابر سفید ولب خاموش خطرهاست
با شیشه وپیمانه دلیری منمایید
تا صائب ما بر سر گفتار بیاید
ای اهل سخن بر سر انصاف بیایید
❈۸❈
این آن غزل مرشد روم است که گفته است
ای قوم به حج رفته کجاییدکجایید
کامنت ها