صائب تبریزی:شرم وحجاب مارا در پیچ وتاب دارد خون خوردن است کارش تیغی که آب دارد
❈۱❈
شرم وحجاب مارا در پیچ وتاب دارد
خون خوردن است کارش تیغی که آب دارد
اندیشه رهایی نقش برآب باشد
در قلزمی که گرداب بیش از حباب دارد
❈۲❈
گر خون شود دل سنگ چندان عجب نباشد
در عالمی که گوهر چشم پرآب دارد
از سینه برنیارد نشمرده یک نفس را
چون صبح هر که در دل بیم حساب دارد
❈۳❈
تیغ زبان دعوی برهان جهل باشد
صحرای موج افزون موج سراب دارد
آن شاخ گل همانا خواهد به باغ آمد
کز طوق قمریان سرو پا در رکاب دارد
❈۴❈
از آفتاب محشر اندیشه نیست مارا
حسن برشته اودل را کباب دارد
زان چشم اگرپرآب است زین آب می شود دل
رخسار او چه نسبت با آفتاب دارد
❈۵❈
در آستین نگیرد دست کریم آرام
در آتش است نعلش ابری که آب دارد
بند خود از تپیدن چون مرغ سخت سازد
در انتظام دنیا هر کس شتاب دارد
❈۶❈
در زیر چرخ هر کس خواهد نفس کند راست
فکر نفس کشیدن در زیر آب دارد
از فقر بر دل ما گرد کدورتی نیست
معماری کریمان ما را خراب دارد
❈۷❈
درپرده رونهفتن صائب زبی حجابی است
رویی که شرمگین است از خود نقاب دارد
کامنت ها