صائب تبریزی:کی از ستاره برمن سنگ ستم نیامد از کهکشان به فرقم تیغ دو دم نیامد
❈۱❈
کی از ستاره برمن سنگ ستم نیامد
از کهکشان به فرقم تیغ دو دم نیامد
تا دانه امیدم خاکستری نگردید
دامن کشان به کشتم ابر کرم نیامد
❈۲❈
گویا به خواب رفته است بخت سیه که امروز
حرفی رقم نمودم مو بر قلم نیامد
ز اهل کرم زمانه پیوسته بود مفلس
یا در زمانه مامرد کرم نیامد
❈۳❈
در امتحان زلفش دل پای کرد قایم
در پله فلاخن این سنگ کم نیامد
از شوق آن بر ودوش روزی بغل گشودم
آغوش من چو محراب دیگر بهم نیامد
❈۴❈
صائب چه چشم داری از فصلهای دیگر
این قسم نوبهاری برخاک نم نیامد
کامنت ها