گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:نگه ز چشم تو چون چنان نشأه مدام نگیرد چگونه این می بیرنگ رنگ جام نگیرد

❈۱❈
نگه ز چشم تو چون چنان نشأه مدام نگیرد چگونه این می بیرنگ رنگ جام نگیرد
چه گردها که ز معموره وجود برآید اگر حجاب ترا دامن خرام نگیرد
❈۲❈
سلام ما چه که از حسن بی مثال به جایی رسیده است کز آیینه هم سلام نگیرد
به زیر گرد خط آن زلف رفته رفته نهان شد که خون صید محال است چشم دام نگیرد
❈۳❈
چنان ز لعل تو سیراب شد زمین جگرها که هیچ تشنه جگر از عقیق نام نگیرد
سراب باد محیطی که تشنه ای ننوازد شکسته باد سبویی که دست جام نگیرد
❈۴❈
چو سایه محمل لیلی نهد سراز پی مجنون شکوه حسن اگر ناقه را زمام نگیرد
عبث به دیده حسرت مبین به عمر سبک رو که پیش آب روان را کسی به دام نگیرد
❈۵❈
تو تا به خویش نپیچی نفس شمرده نگردد تو تا چو بحر نجوشی سخن قوام نگیرد
چنین که در دهن تیغ می رود خط مشکین عجب که کشور حسن ترا تمام نگیرد
❈۶❈
مکش به وعده ز دامان یار دست چو صائب که هر که پخته بود کار خویش خام نگیرد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۴۸۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها