صائب تبریزی:از کمرش کام دل چگونه برآید خردشودشیشه ای که برکمرآید
❈۱❈
از کمرش کام دل چگونه برآید
خردشودشیشه ای که برکمرآید
گل شوداز اضطراب دست زلیخا
یوسف ماچون ز صحن باغ برآید
❈۲❈
محنت روی زمین رسید به مجنون
سنگ به هرنخل در خورثمرآید
بیهده از داغ سینه چشم گشوده است
دل نه چنان رفته است کز سفرآید
❈۳❈
هر سرموبرتنش شودرگ ابری
ناله ما در دلی که کارگر آید
سیر خراباتیان عشق به دوش است
کیست به پای خوداز بهشت برآید
❈۴❈
فیض دعا می برد ز تلخی دشنام
هرکه دلش خوش بودبه هر چه برآید
جوهر ذاتی درون پرده نماند
خودبخوداین تیغ از نیام برآید
❈۵❈
از ادب عشق حلقه در باغ است
فاخته را سرواگرچه زیرپرآید
جز رخ جانان که صفا نتوان دید
بار نگاه است هرچه در نظر آید
❈۶❈
از در حق کن طلب شکسته دلان را
شیشه چو بشکست پیش شیشه گر آید
پا به رکاب است پیش حسن تو خورشید
خوبی مه نیست در دو هفته سرآید
❈۷❈
در نظرش پرده حجاب نماند
عشق به هردل که بی حجاب درآید
نغمه حافظ شنو ز خامه صائب
چندنشینی که خواجه کی بدر آید
کامنت ها